گفتوگو با علیرضا شعبانلو، پژوهشگر شاهنامه در آستانه روز بزرگداشت فردوسی؛
تعداد بازدید : 0
شاهنامه، شناسنامه ایرانیان است
دوری از شاهنامه یعنی دوری از میهن پرستی و فضایل اخلاقی
نویسنده : مریم داوری
25 اردیبهشتماه، با عنوان روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم «ابوالقاسم فردوسی» در تقویم کشر نامگذاری شده است. فردوسی، شاعر حماسهسرا و ملقب به حکیم سخن و حکیم طوس است که بعضی وی را بزرگترین سراینده پارسیگو نامیدند. «شاهنامه» بهعنوان تنها سرودهای که مشخص شده از فردوسی است، یکی از بزرگترین نوشتههای کهن پارسی محسوب میشود. نام فردوسی در جهان شناخته شده است و شاهنامه فردوسی نیز به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. گفتوگویی با «علیرضاشعبانلو»، عضو هئیت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، پژوهشگر و نویسنده درباره فردوسی و تأثیر این شاعر پرآوازه ترتیب دادیم...
مهمترین ویژگی اشعار فردوسی چیست؟
شاهنامه به دلیل اینکه اثری حماسی است و بر بنیاد اساطیر کهن ایرانی در دوره اسلامی تدوین و منظوم شده است، ویژگیها و نقشهای متعدد و مهم اسطورهها را حفظ کرده و برخی محتواهای اساطیری را با اندیشههای اسلامی تقویت کرده است. از این رو باید از سه منظر به ویژگیهای آن نگریست:
الف) از بُعد اساطیری: برخی پژوهشگران، اسطورهها را روایتهایی مقدس درباره مبدأ و مقصد جهان میدانند که با هدف توجیه امور مهم هستی به وجود آمدهاند. از این منظر، با تأویل اسطورهای دوره پادشاهی کیومرث تا پایان دوره کیخسرو، میبینیم که شاهنامه در قالب روایتهای حماسی درصدد پیاده ساختن طرح مزدایی آفرینش است که در این اندیشه جهان دارای سه دوره است: نخست،دوره نخست یا بندهش که هرمزد جهان رابه طور مینوی آفریده است؛ یعنی ایده جهان هست.
دوم، دوره آفرینش مادی نیروهای نیکی و بدی و آمیختگی آنهاست و دوره سوم نیز دوره ستیز نهایی میان نیروهای خیر وشر و پیروزی نیکان بر بدان است. هدف اصلی این بخش تبیین نقش هرمزد در آفرینش و ادامه حیات است؛ نتیجه اخلاقی آن نیز اینکه همه نیکیها از هرمزد است و هر کسی در برابر هرمزد و نیروهای او بایستد، نابود خواهد شد و پیروزی نهایی از آن هرمزدیان است. یعنی در برابر خدا نباید ایستاد و با او مخالفت کرد. در دوره اسلامی، با توجه به فضا و حال و هوای هر دوره، برداشتی اخلاقی یا سیاسی مناسب دوره و محیط از این اشعار میشد. به گونهای که هر چه به این سوتر نزدیک میشویم، پندها از محتوای سیاسی خالی و با محتوای اخلاقی پر میشوند. قدما از داستانهای شاهنامه نتیجهگیری سیاسی (دینی) داشتند و معتقد بودند در برابر خدا و سایه خدا (شاه) نباید علم مخالفت برافراشت؛ اما اکنون میگویند: خیر بر شر پیروز است.
ب) از بعد حماسی: حماسهها روایتهای مقدس اسطورهای را به صورت سناریو درآوردهاند. یعنی هم به عناصر اسطورهای، شخصیت بخشیدهاند، هم اینکه از قداست آن کاسته و اسطوره را از آسمان به زمین آوردهاند. از این منظر، اصلیترین نقش شاهنامه، تقویت عنصر هویت ملی، غرور مردمی و حمایت از نژادها و اقوام ایرانی است. شاهنامه، «کیومرث» را کهنترین شاه میداند که بر تمام هستی حکم میراند.
نخستین انسانهایی که روی زمین پا میگذارند ایرانیان هستند که از نسل «مشی و مشیانه»اند. در زمان فریدون، دنیا بین سه پسر او به سه بخش تقسیم میشود. شرق جهان به «تور»، غرب به «سلم» و مرکز جهان (ایران) به «ایرج »سپرده میشود. از این به بعد جنگهایی میان برادران و در پی آن میان عموزادگان صورت میگیرد و شرق و غرب جهان دشمن ایران میشود. در این جنگها، ویرانیهای بزرگی به وجودآمده، آسیبهای فراوانی به ایران و دشمنانش وارد میآید. با جدا شدن شرق و غرب از مرکز و دل جهان (ایران)، ایران هویت اسطورهای و به نوعی تاریخی خود را مییابد و در تقابل با توران و روم، بهعنوان سرزمینی با هویت متفاوت و متشکل از اقوام و گروهای متعدد، شناخته میشود. همین داستانها محمل مناسبی برای تقویت احساسات ملیگرایانه و میهنپرستانه در میان ایرانیان پدید میآورند تا در روزگار فردوسی، ایران را که گرفتار تاخت و تاز، ترک و تازی است، از غلبه فرهنگی آنان برهاند. این روایات هنوز هم نقش خود را در انسجام ملی حفظ کردهاند و تا زمانی که ایران و ایرانی باشد، اثرگذار خواهند بود. ماندگاری ایران و شاهنامه رابطه دوسویه دارد؛ این دو باید یاور و پشتیبان هم باشند.
پ) از بُعد اسلامی: چنان که پیشتر گفتیم، شاهنامه در ذهن یک مسلمان و در دوره اسلامی پرورش، انسجام و نظم و نسق یافته است؛ لذا بیتأثیر از اندیشههای اسلامی نیست. بسیاری از داستانهای شاهنامه تحت تأثیر اسلام، تحول یافته و صبغه اسلامی گرفتهاند؛ از آن جمله داستانهای مربوط به ازدواج پسران فریدون با دختران شاهیمن و داستان پیوند رستم با تهمینه است که بهشکل اسلامیزه درآمده است. ویژگی عمده شاهنامه از این منظر -در دورههای گذشته تا دوره پهلوی - کارکرد سیاسی آن است. البته این نقشها، محصول برداشت مردمان هر دوره است؛ نه ویژگی صرفاً ذاتی شاهنامه. در دورههای قدیم، مردمان از شاهنامه چنین استنتاج میکردند که شاهنامه میخواهد جایگاه و نقش شاهان را در حفظ کشور، تداوم جامعه و بهبود زندگی مردم تبیین و حقوق شاهان را به مردم گوشزد کند؛ همچنین وظایف مردم نسبت به شاهان را مشخص سازد. اما امروزه شاهنامه از بُعد اسلامی، بیشتر به کار بهرهبرداریهای اخلاقی میآید؛ مانند برتری عدالت بر ستمگری، ضرورت ایستادگی در برابر شرور و اهمیت دفاع از میهن.
فردوسی چه نقشی در حفظ و ارتقای زبان فارسی داشت؟
هویت ملی، مؤلفههای زیادی دارد که از مهمترین آنها، یکی زبان است و دیگری محدوده جغرافیای سیاسی (کشور). دین و قومیت، دیگر مؤلفههای هویت ملی هستند که در شاهنامه به همه این عناصر توجه شده است. کشور، دین و قومیت از موضوعهای مهم شاهنامه هستند که در قالب زبان فارسی به آنها توجه شده است. لذا شاهنامه دارای محتوایی است که در قالب زبان فارسی ریخته شده است. زبان فارسی با حفظ این محتواها که همگی موجد هویت ملی ما هستند، خود را نیزحفظ کرد؛ چون اگر یک یا چند تا از محتواها تغییر میکردند یا از میان میرفتند، زبان فارسی نیز دچار تزلزل میشد. تعامل دوستانه و پیوند استوار میان زبان و محتوا، موجب پایداری هر دو شده است. اشعار و کتابهای زیادی قبل از فردوسی به زبان فارسی داریم که اکنون وجود ندارند؛ منظورم گمنامی و بیاثر بودن آنهاست. شاهنامه ماند؛ زیرا محتوای شاهنامه پیوند ناگسستنی با قالب آن داشت؛ به عبارتی محتوای شاهنامه روح بود و زبانش کالبد. بر فرض اگر بهجای شاهنامه کتاب بزرگی در یکی از علوم چون پزشکی، حساب و هندسه نوشته و حتی با همین زبان فخیم به رشته نظم کشیده میشد، به نظر من نمیتوانست نه خود بماند و نه هویت ما را حفظ کند. یکی از مصداقهایی که نشان میدهد شاهنامه از زمان سروده شدن تا کنون در حفظ زبان فارسی مؤثر بوده، حضور آن در کتابهای دیگر است.
علاوه بر شاعران که پیوسته از داستانها و روایتهای فردوسی بهره بردهاند و شاهنامه را چون دریایی لایتناهی برای مضمون پردازی و معنیآفرینی یافتهاند؛ نویسندگان نیز بهویژه تاریخنگارها در سراسر مرزهای رواج زبان فارسی از شرق شبه قاره هند تا بالکان در نوشتن آثار خود و وصف شاهان و صحنهپردازی میدانهای جنگ و قهرمانان از شاهنامه بهره جستهاند. شاهنامه در این متون، چون روحی در کالبد زبان فارسی حضور دارد و از متنی به متن دیگر رسوخ کرده است. شاهنامه، رشتهای استوار است که متون دیگر بهویژه متون تاریخی را چون دُر به رشته کشیده است.
در حال حاضر به فردوسی و شاهنامه نیاز داریم؟ چرا؟
هیچگاه از شاهنامه بینیازنخواهیم شد. دوری از شاهنامه، دوری از هویت را در پی خواهد داشت و موجب دوری از روحیه پهلوانی، حس میهندوستی و... خواهد شد. در برخی برههها، از سرجهالت با شاهنامه مخالفتهایی شده است که همین مخالفها بعد از مدت اندکی به اشتباه خود واقف شدهاند و دیگربار به دامان فردوسی دست نیاز فرابردهاند؛ همین امر، برهانی بر جداییناپذیری شاهنامه از ایرانیان و بی نیازی ما از شاهنامه است.